
می روم برای کرم ها لانه بسازم
تاریخ تولید : ۱۳۸۸ • Category: داستان, گروه سنی جTagged as: کامبیز ملک شامران
زهره نگاهی به بی بی کرد و با صدای بلند پرسید:«راستی! بی بی چرا بعد از باران کرمها از خاک ریخته اند بیرون؟» بی بی پس از چند لحظه مکث گفت:«خوب آخر بی بی جان آب لانه هاشان را پر کرده.» زهره به یاد خانه هایی در گود افتاد. خانه هایی که بسیار پائین تر از سطح زمین بودند.