
گل اومد بهار اومد
تاریخ تولید : ۱۳۴۷ • Category: شعرروزگاري، قديما، تو بيابون خدا، نخودي از نخودا، خونه داشت و زندگي، همه چي، هر چي بگي! اين نخودي بلا، چيزي كم داشت تو دنيا، اينكه خيلي تنها بود، با غم و غصه همراه بود. همدل و همزبون نداشت. جفت هم آشيون نداشت. نخودي تو اون درندشت، تنهاي تنها مي گشت. نخودي با زبان روان و زيباي شعر و به همراه نقاشيهاي قشنگ، به جنگ ديو جادو مي رود، طلسم او را مي شكند و راه آمدن بهار را مي گشايد.