Archives for the ‘ پویانمایی ’ Category

خودم پیدا کردم

تاریخ تولید : ۱۳۸۱ • Category: پویانمایی
Tagged as:

يک سنجاب وارد جنگلي مي شود. او معتقد است که «اگر کسي چيزي را پيدا کند، آن چيز به آن شخص تعلق خواهد داشت». در نتيجه...




گل، پرنده و خورشید

تاریخ تولید : ۱۳۸۰ • Category: پویانمایی, گروه سنی و
Tagged as:

گل آفتابگرداني که در سايه يک ديوار زندگي و رشد مي کند، از نور خورشيد محروم است و پروانه ها و پرندگان در نزديکي او پرواز نمي کنند. پرنده اي به او توصيه مي کند تا بلندي ديوار رشد کند و بالا بيايد تا به نور خورشيد برسد




زیباترین آواز

تاریخ تولید : ۱۳۷۹ • Category: پویانمایی
Tagged as:

پسر بچه اي که از صداي زيبايي برخوردار است به دنبال پرنده ها و گلها مي رود تا




آرزوی کودکانه

تاریخ تولید : ۱۳۷۹ • Category: پویانمایی
Tagged as:

کودکي ني مي نوازد، کودکان ديگر ني او را مي گيرند و هر کدام به نوبت مي نوازند. از صداي آن ني ها، تصاويري ترسيم مي شود که نشان دهنده زندگي تلخ گونه آنهاست... .




شنگول و منگول

تاریخ تولید : ۱۳۷۹ • Category: پویانمایی
Tagged as: ,

روایتی از داستان کهن شنگول و منگول در قالب پته دوزی های سنتی کرمان




بهادر

تاریخ تولید : ۱۳۷۹ • Category: پویانمایی
Tagged as:

بهادر موش جوانی است که در خدمت یک نظام زورگو قرار دارد. او طی ماجراهایی به اختلاف طبقاتی بین موشها که در اثر ظلم دستگاه حاکم ایجاد شده است پی می برد و به سوی موشهای تحت ظلم، سوق پیدا می کند. این موضوع باعث اسارت او شده و... .




چکاوک و چمنزار

تاریخ تولید : ۱۳۷۸ • Category: پویانمایی
Tagged as:

آموزش حروف الفباي فارسي با استفاده از آوازهاي کودکانه




مداد قرمز، کلاغ سیاه

تاریخ تولید : ۱۳۷۸ • Category: پویانمایی
Tagged as:

يک کلاغ سياه با مداد قرمز کوتاهي برخورد مي کند و به قصد خوردن به تعقيب آن مي پردازد. در اين گريز، مداد قرمز با خلق بازي هاي سرگرم کننده از نقاشي هاي خود مي کوشد تا کلاغ را منصرف سازد. سرانجام ... .




نگهبان چشمه

تاریخ تولید : ۱۳۷۸ • Category: پویانمایی
Tagged as:

دختري معلول تصميم مي گيرد تا نگهبان چشمه مقدس دهکده شود. يک روز... .




قصه پنیرک

تاریخ تولید : ۱۳۷۸ • Category: پویانمایی
Tagged as:

يک موش کوچک فکر مي کند که مادرش او را به اندازه خواهرهايش دوست ندارد. او خودش را پنهان مي کند. وقتي او مادرش را نگران و ناراحت مي بينيد، درمي يابد که مادر او را به اندازه خواهرهايش دوست دارد