در اين فيلم چگونگي رسيدن نامه از يك شخص به شخصي ديگر و يا از شهري به شهر ديگر نمايش داده مي شود. همچنين در رابطه با تاريخچه پست در ايران هم توضيحاتي داده شده است

سرنشينان يك اتومبيل براي پيك نيك دنبال جايي تميز مي گردند. آنها به زحمت جايي تميز پيدا مي كنند. اما وقتي محل را ترك مي كنند. اين محل براي افراد بعدي قابل استفاده نيست.

آموزش چگونگي جلوگيري از سرماخوردگي به كودكان

اين فيلم درباره پسري است كه رفتارهاي حيوانات مختلف را تقليد مي كند. با اين عمل كودكانه. او خود را با حيوانات مقايسه مي كند. در پايان متوجه مي شود كه تفاوت حقيقي بين انسان و بقيه موجودات. قدرت تفكر است.

حسني" داستان يك معلم و شاگرد است. يكي سعي مي كند كه شاگردش را به درس و مدرسه علاقه مند كند و ديگري مي خواهد كه از مدرسه بگريزد. اين داستان ادامه مي يابد تا جائيكه ... .

فيلم به شيوه اي انتقادي به ريشخند كردن نظام آموزشي در قالب تدارك مراسم اسقبال از يك بازرس پرداخته است. بچه ها كه در دنياي صاف و ساده و خودشان غوطه مي خورند و قادر به رفع حوائج دروغين بزرگترها نيستند. ناخواسته تمام برنامه ها را به هم مي زنند... .

هر دروازه اي رو به چِِِشم اندازي جديد باز مي شود و هر چشم انداز منتهي به سرزميني رويايي مي شود. سرزميني كه با خلاقيت و تخيل فيلمساز ساخته شده است. اين فيلم تركيبي است از تعدادي شرايط كه در آن هر كودكي شادمانه خود را در آن بازمي يابد. در پايان هم سوالاتي باقي مي ماند كه هر كودكي بايد بر اساس تخيل خود جواب آن را بيابد.

پسربچه چهارده ساله اي در يك شهر جنوبي ايران نزد خاله و شوهرخاله پير خود زندگي مي كند. او هر روز از خانه همسايه كاسه اي يخ مي گيرد اما هرگز چهره دختري را كه با دستهاي حنا بسته اش از لاي در به او يخ مي دهد را نمي بيند. در حاليكه مهر و عاطفه آن دست به دلش نشسته در آرزوي ديدن چهره صاحب دست به انتظار مي ماند. يك روز بجاي آن دختر جوان دست پيرزني به او يخ مي دهد و ... .

غلامعباس به همراه پدر و آشپز پيرشان در يك خانه زندگي مي كند. پدر درگير كارهاي تجارتخانه كوچك خودش است و كودك دلبسته قصه هاي پيرمرد كه شب هنگام پس از خواندن قرآن به آنها گوش مي دهد.

اين فيلم داستان زندگي پسري است كه در يك عكاسخانه كار و زندگي مي كند. وقتي كه صاحبكار او مي فهمد كه پسر عكس هاي زنان مشتري عكاسخانه را بر روي مدل برهنه ظاهر مي كند. او را از كار اخراج مي كند. برادر او هم كه به همراه همسر جوانش در اتاقي كوچك زندگي مي كند. حاضر به پذيرفتن او نيست. "تجربه" داستان تجربه كردن عشق اول پسر جواني است كه در سن معصوميت و در آستانه سرنوشتي خوب است. اما او شكست مي خورد. تنها چيزي كه او مي آموزد لبخند يك دختر است. اما تنها حاصل آن رنج باقيمانده از اين تجربه است.