دختر آفتاب و دیو سیاه

• ۱۳۸۴ • داستان, گروه سنی ب, گروه سنی ج
فرستادن این نوشتار با نامه فرستادن این نوشتار با نامه چاپ این مطلب چاپ این مطلب
دختر آفتاب و دیو سیاه
خلاصه کتاب :

در کوهستانی بسیار دور، شهری بود که همیشه تاریک ‏بود، زیرا در آن کوهستان دیو سیاهی زندگی می‌کرد که ‏آفتاب را فقط برای خودش می‌خواست. در آن شهر هروقت ‏دختری به دنیا می‌آمد همه مردم به خانه پدر و مادر آن ‏دختر می‌رفتند و به آنان تبریک می‌گفتند. خیلی از مردم ‏دلیل این رسم را نمی‌دانستند، فقط بعضی از پیرمردها و ‏پیرزن‌ها به یاد داشتند که از زبان پدر مادرهای خود ‏شینده بودند که روزی در این شهر دختری به دنیا می‌آید ‏که فقط او می‌تواند شیشه عمر دیو سیاه را بشکند و ‏آفتاب و مردم شهر را نجات دهد. تا اینکه در دل یک شب ‏مهتابی… .‏
داستان حاضر نوشته نویسنده و شاعر افعانی محمدحسین ‏محمدی، است که داستان‌هایش را با گویشی فارسی متداول ‏در افغانستان می‌نویسد. خواندن آثار این نویسنده ‏جوان گامی است در راهی که می‌تواند موجب آشنایی و ‏همدلی بیشتر دو ملت دوست و برادر شود.‏

نام کتاب :

دختر آفتاب و دیو سیاه

موضوع :

داستان

گروه سنی :

ب، ج

نویسنده :

محمدحسین محمدی

تصویرگر:

محمدرضا لواسانی

قیمت :

‏۱۴۵۰۰‏ ریال

قطع کتاب :

‏۲۴×۲۴‏ سانتی متر

تاریخ چاپ اول :

‏۱۳۸۴‏

شمارگان چاپ :

‏۳۰۰۰‏ نسخه

تعداد صفحات :

‏۴۴‏ صفحه

شماره شابک :

۹۶۴ – ۴۳۲ – ۴۸۴ – ۶‏

شماره دیوئی :

ا‎ ‎د‎ ۱۳۰‎م‎ ۳۵۲‎د


برای مشاهده تمام آثار هنرمند ، بروی نام او در فهرست زیر اشاره نمایید
Tagged as: