باران و تابستان

• ۱۳۷۵ • داستان, گروه سنی د
فرستادن این نوشتار با نامه فرستادن این نوشتار با نامه چاپ این مطلب چاپ این مطلب

خلاصه کتاب :

پسرک و خواهر کوچکش هر سال به یاد پدر گلدان شمعدانی خریده و به آن آب می دادند. اما پدری که به سفر رفته بود برنمی گشت. سالها از پی هم می گذشت و مادر از دست سئوالهای پسرک کلافه شده بود … . سرانجام، پسرک به مغازه آقا رسول راه می یابد، مغازه ای در میدان شهدا (ژاله)، و آقا رسول که دوست پدرش بود ماجرای ناپدید شدن پدرش را برای او بازگو می کند و ساعت مچی پدرش را که از سالها پیش نزد وی مانده بود، به پسرک می دهد.

نام کتاب :

باران و تابستان

موضوع :

داستان انقلاب

گروه سنی :

د

نویسنده :

حمید رضا شاه آبادی

طرح روی جلد :

امیر نساجی

قیمت :

١٤٠٠ ریال

قطع کتاب :

١٤×٢١ سانتی متر

تاریخ چاپ اول :

١٣٧٥

نوبت چاپ :

دوم-١٣٧٧

شمارگان چاپ :

٤٠٠٠٠ نسخه

تعداد صفحات :

٥٨ صفحه

شماره شابک :

۸ – ۱۲۷ – ۴۳۲ – ۹۶۴

شماره دیوئی :

۸ ب ۲۲۶ ش ۶۲ / ۳ فا


Tagged as: