
کبوتر سفید کنار آینه
• تولید شده در سال ۱۳۸۹ • Category: داستان, گروه سنی ه, گروه سنی ددخترک پری سفید و پری آبی در دست داشت. می رفت، می رفت و به آسمان خیره بود و در جست و جوی کبوتر سفید بود.
دخترک پری سفید و پری آبی در دست داشت. می رفت، می رفت و به آسمان خیره بود و در جست و جوی کبوتر سفید بود.
داستان درباره سه گلدان لادن، نرگس و شعمدانی و سه خانواده است كه با زبانی شاعرانه قصه آنها بیان شده است. این كتاب برای گروه سنی «د» و «هـ» انتشار یافته است.
کارگران نقاش پس از پایان نقاشی اتاقهای ساختمان باغ، در کنار یک استخر قدیمی، قلمموهای خود را شستند. رنگ سفید قلم موها به آب استخر ریخت و یکی از ماهیان را سفید رنگ کرد، به همین ترتیب روز دیگر ماهی دیگری به رنگ آبی و روز سوم ماهی دیگری به رنگ دیگر آغشته شد. این رنگهای گوناگون ماهیان را از هم جدا کرد و آنها از هم فاصله گرفتن. اما آنگاه که باران بارید و همة رنگها را شست و با خود برد، ماهیان بیرنگ همگی به هم پیوستند و...
هركسي ميتواند دنيا را فقط از پشت دريچه چشمان خود ببيند، اما بزودي خسته ميشود و يكنواختي نگاه، دنياي اطراف را براي او يكنواخت و ملالآور ميسازد. اگر بتوان دنيا را از دريچه چشمان ديگران هم ديد چه اتفاقي ميافتد؟ آنگاه شايد بتوان دنيا را در زيباترين رنگها ديد؛ در رنگهاي رنگينكماني كه هميشه رخ نميدهد.
همه ساحلنشينان پيرمرد چشمآبي را ميشناختند. از زماني كه پسركي خردسال بود او را ديده بودند كه هر صبح جمعه در كنار دریا مينشست و به دريا چشم ميدوخت. سالها بود كه ديگر هيچكس سراغي از قايقهاي كاغذي كه روزي پسرك به دريا فرستاده بود نميگرفت. اما آن صبح جمعه اتفاق عجيبي افتاد. داستان زيباي اميد، انتظار، استقامت و پيروزي، داستان هميشه زندگي است از ساحل به دريا و از دريا به ساحل. تصاوير كتاب بيان اين سفر پر از اميد و انتظار را به زيبايي تصور ميكند.