
پیراهن بی بی نازنین
• تولید شده در سال ۱۳۷۲ • Category: داستان, گروه سنی ب, گروه سنی الفبي بي نازنين مهربان چند تا مرغ داشت كه هر روز براي او تخم مي گذاشتند. يك روز كه براي فروش تخم مرغها به بازار رفته بود چشمش به يك پارچه قشنگ افتاد و پارچه را خريد. وقتي به خانه رسيد از آن يك پيراهن دوخت و آن را پوشيد. يك روز كه پيراهنش را شسته بود و روي بند آويزان كرده بود، باد تندي وزيد و پيراهن را با خودش به جنگل برد. بي بي نازنين به دنبال پيراهنش به جنگل رفت و… .