پس از وقوع زلزله دلخراش سال ١٣٦٨ در مناطق شمالي كشور، پدر و پسري علاقه مند براي آگاهي يافتن از وضعيت بازيگران خردسال "خانه دوست كجاست؟" كه در سال ١٣٦٥ ساخته شده است. راهي منطقه رستم آباد و رودبار مي شوند

علاقه مندان به سينما عموما با مضامين ساده و عميق فيلمهاي كيارستمي آشنا هستند. او كارگرداني است كه درد را مي شناسد و مي شناساند. فيلمهايش ‘‘تك‘‘ تصويرهايي است كه در ادامة يكديگر، تصويري از حقيقت ارائه مي كنند. ‘‘خانة دوست كجاست‘‘‌شعري سينمايي است كه به كمك دوربين و فيلم و... سروده شده است. اين شعر،‌حكايت انسانهايي است كه هر يك بنوعي در ميان ديوارهاي مكان، زمان و فرهنگ گم شده اند. در اين ميان، تنها شاگرد كوچك دبستان است كه در پي همكلاسي خود، دوست خود، برمي آيد تا او را و خود را از سرزمين فراموشيها بيرون آورده و در خانه قلب خويش جا دهد. در اين كتاب، فيلمنامه،‌وقايع نگاري پشت صحنه و تصاويري از اين جستجو ارائه شده است.

فيلم، پژوهش مصوري درباره تكليف شب بچه هاست و از زبان خود آنها به طرح اين موضوع مي پردازد. بي دانشي و كم حوصلگي والدين و بي اطلاعي آنان از روش هاي نوين تدريس و سياست هاي آموزشي در مدارس، كودكان را دچار مشكلات فراوان مي كند

دانش آموزي درمي يابد كه دفتر مشق دوستش را به اشتباه با خود به خانه آورده است. از آنجا كه معلم هميشه تاكيد دارد كه تكاليف را در يك دفتر مشق ثابت بنويسند, او تصميم مي گيرد تا به روستاي مجاور رود و با پيدا كردن دوستش، دفترش را به او برساند... .

اين فيلم درباره لحظات به يادماني كلاس اوليهاست. بچه ها كه براي نخستين بار از خانواده هايشان جدا شده اند. ساعات زيادي را در مدرسه مي گذرانند. واكنش آنها در برابر اين شرايط جديد يكسان نيست. برخي زود به اين محيط عادت مي كنند. اما ديگران نياز به زمان دارند.

به دليل ترافيك سنگين مركز شهر تهران ، ماشين هاي شخصي اجازه ورود به اين منطقه (محدوده طرح ترافيك) را ندارند. اين فيلم نشان مي دهد كه مردم چگونه با ارائه دليل هاي مشابه به دنبال ورود به اين محدوده هستند و پليس ها با آنها برخورد مي كنند

در اين فيلم با آوردن نمونه هايي چون رعايت صف در مدرسه، سوار شدن اتوبوس و ... بچه ها را با رعايت نظم و ترتيب آشنا مي سازد.

پدربزرگ هنگاميكه از صداهاي مزاحم آزرده مي شود، سمعكش را از گوش بيرون مي آورد تا آرامش داشته باشد. مشكل زماني آغاز مي شود كه نوه او از مدرسه برمي گردد و هر چه زنگ مي زند و پدربزرگ را صدا مي كند. او نمي شنود. بچه هاي مدرسه به كمك دختر مي آيند تا همه با هم پدربزرگ را صدا كنند... .

محمدرضا معمولا دندانهايش را مسواك نمي زند. در نتيجه دندان درد گرفته و مجبور مي شود كه به دكتر برود. دكتر درباره دندان. راههاي سالم نگهداشتن آن و چگونگي مسواك زدن صحبت مي كند

صحبت هايي پيرامون شغل حساس و پراهميت معلم و رابطه آن با كودكان از زبان معلم ها.