
حکایت شیرین
• تولید شده در سال ۱۳۷۴ • Category: پویانماییپيرمردي هيزم شكن يك لك لك زخمي را به خانه مي برد و او را مداوا مي كند. لك لك برايش سه تخم هندوانه مي آورد. پيرمرد تخم ها را مي كارد و هندوانه اي به عمل مي آيد كه درون آن پر از طلاست
پيرمردي هيزم شكن يك لك لك زخمي را به خانه مي برد و او را مداوا مي كند. لك لك برايش سه تخم هندوانه مي آورد. پيرمرد تخم ها را مي كارد و هندوانه اي به عمل مي آيد كه درون آن پر از طلاست
قطعه گمشده به دنبال قطعه اي مي گردد كه خود را با آن كامل كند اما جستجو او نتيجه اي ندارد. ديگران براي پي بردن به مقصود او شكايت عديده اي دارند و هر كدام به نوعي نمي توانند به كمكش بيايند. سرانجام، قطعه تصميم مي گيرد كه خودش حركت كند و به تنهايي خويش را تكميل كند
از يك گلوله نخ، عروسك قرمزي ساخته مي شود. او تنهاست و به همبازي نياز دارد. بنابراين. عروسك آبي را مي سازد، اما به دليل خودخواهي آن را از بين مي برد. سپس براي گريز از تنهايي حيواناتي را مي سازد كه هيچ كدام همبازي او نيستند. او دوباره عروسك آبي را پديد مي آورد و اين بار، بازي آنها در فضايي شاد و صميمي ادامه مي يابد
كودكي روستايي به نام نقلي از روي كنجكاوي و با بهره گرفتن از عينك ذره بيني پدربزرگ پي مي برد كه دانه هاي ريز برف از انواع بلورهاي منظم و زيبا در ابعاد و شكل هاي گوناگون تشكيل شده است
گنجشك كوچولو شيفته زيبايي خورشيد مي شود. پس از مدتي. ابري سياه و بزرگ خورشيد را مي پوشاند. گنجشك كوچولو فكر مي كند كه خورشيد مرده است. پس به سراغ مادرش مي رود و از اين اتفاق مي گويد. مادر براي او توضيح مي دهد كه خورشيد هرگز خاموش نمي شود. يك ابر تنها مدت كوتاهي مي تواند آن را بپوشاند و پس از آن. خورشيد خواهد درخشيد.